یک خانواده مافیای لندنی به نام هریگان درگیر نزاعی با خانواده استیونسون می شوند که امکان دارد به زندگی و امپراتوری آن ها پایان دهد. آن ها برای محافظت از خانواده خود از کار چاق کنی به نام هری دا سوزا کمک می خواهند...
درباره گروهی از دانشجویان در یک انجمن دانشگاهی است که مرزهای وفاداری، دوستی و اخلاق را آزمایش میکنند. در حالی که روابط میان اعضا پیچیده میشود، فشارهای اجتماعی و انتخابهای خطرناک زندگی آنها را به سمت تاریکی میکشاند.
در سال 1961، باب دیلن 19 ساله و ناشناخته، با گیتار خود به شهر نیویورک می رسد و با نمادهای موسیقی در اوج، رابطه برقرار می کند، که در اجرای نوآورانه ای که در سراسر جهان طنین انداز می شود به اوج می رسد...
فیلم داستان "مانوئل" ماهیگیری از انچوتنگو را روایت میکند که برای یافتن فرصتی جدید، راهی بندر مونامبام میشود و به خدمه قایق سنت آنتونی میپیوندد. اما بزودی اتفاقات غیرمنتظره در این قایق رخ می دهد که زندگی مانوئل و افرادی که در آنجا کار میکنند را تغییر میدهد و ...
ناتاشا، مادری جوان و تنها، برای تأمین زندگی خود و پسر هشت سالهاش، در یک رستوران فست فود کار میکند. او که میان آرزوی استقلال و رفاهی که مادرش، ایرن، پیوسته برایشان فراهم میسازد، سرگردان است، احساس میکند در دام افتادهاست.
داستان یک موش کور جوان که یک گل رز از باغ ملکه می چیند. حال وی بدون اینکه بداند، این عمل ساده نه تنها زندگی او بلکه زندگی همه موش کور ها را تغییر می دهد.
داستان فیلم در مورد شریک سابق یک مشاور مسکن بوده که او با پیام شوم تصمیم دارد که شریک سابق خود را به برنامه خطرناکی بازکند. درحالی که برادر جنایتکار او نیز به دنبالش است وی باید با گذشته خود که به طور کامل از بین نرفته است بار دیگر مواجه شود.
پدینگتون تصمیم میگیرد به همراه خانواده براون برای دیدن عمه لوسی که اکنون در خانه خرسهای بازنشسته اقامت دارد، به کشور پرو سفر کند. اما در این میان وجود یک راز مهم، آنها را به سمت یک ماجراجویی هیجانانگیز در جنگلهای بارانی آمازون و کوههای پرو هدایت میکند و…
شیوع بیماری هاری در تایگا باعث شده است که گرگهای وحشی به انسانها حمله کنند. در این میان، پدری ناامید برای حفظ جان پسرش او را در یک کلبه شکارچیان قرنطینه میکند، درحالیکه اهالی منطقه با گلهای از گرگهای هار و یک شکارچی مرگبار روبهرو هستند.
در دل ریاض، جایی که ناامیدی و فرصت در هم تنیدهاند، ماندوب داستان درگیرکننده فهد الغدعانی را روایت میکند؛ مردی با آسیبپذیری روانی که در حال مسابقه با زمان است تا پدر بیمارش را نجات دهد.
یک جوان که به همراه خانوادهاش برای زندگی بهتر به کلمبیا میرود، اما در نهایت از دستمزد به دستمزد زندگی میکند. او سپس با تمام مشکلات روبرو میشود تا بر بازار سیاه بوگوتا تسلط یابد.