یک خانواده مافیای لندنی به نام هریگان درگیر نزاعی با خانواده استیونسون می شوند که امکان دارد به زندگی و امپراتوری آن ها پایان دهد. آن ها برای محافظت از خانواده خود از کار چاق کنی به نام هری دا سوزا کمک می خواهند...
آدونیس در زندگی حرفه ای و خانوادگی خود پیشرفت کرده ، اما زمانی که مجددا سروکله یکی از دوستان دوران کودکی ش که اعجوبه سابق بوکس نیز می باشد، پیدا می شود، رویارویی آن دو چیزی فراتر از یک مبارزه بنظر می رسد...
«راکی» (استالون) به دلیل خطر ضربه ی مغزی دیگر قادر نیست در مسابقات بوکس شرکت کند. او که بر اثر اتفاقاتی ورشکسته شده، مربی گری بوکسور جوان تشنه ی شهرت، «تامی گان» (ماریسن) را به عهده می گیرد...
«آپولو کرید» (وودز)، رقیب سابق و دوست فعلی «راکی»، در مسابقه ای با ضربه ی چپ کوبنده ی بوکسوری غول پیکر از شوروی به نام «ایوان دراگو» (لوندگرن) بر زمین می افتد و می میرد. «راکی» نیز عنوان خود را می گذارد تا بتواند در مسابقه ای غیر رسمی با «دراگو» ی آماتور، در خود شوروی شرکت کند...
پائولو خواستار این است که یک بار دیگر با راکی مبارزه کرده و آبروی رفته خود را بازیابد. از طرفی راکی که به تازگی با آدریان ازدواج کرده، با مشکلات بی شمار و البته تازه ای دست و پنجه نرم می کند...
بوکسوری گمنام به نام «راکی بالبو» با شرکت در مسابقات غیرقانونی، امرار معاش میکند و زندگی فقیرانهای دارد. تا اینکه قهرمان سنگین وزن جهان، برای افزایش محبوبیت خود، تصمیم میگیرد با بوکسوری ناشناخته، یک مبارزهی نمایشی ترتیب دهد...
بلاروس، نزدیک مرز لهستان، سال 1943. پسر نوجوانی به نام "فلوریا" تفنگی را از زیر خاک بیرون می آورد تا به پارتیزان هایی که به رهبری "کوساچ"، در جنگل مخفی شده اند، بپیوندد. نیروهای نازی به منطقه یورش می برند و پارتیزان ها عقب می کشند تا خود را برای یک ضد حمله آماده می کنند.